مراحل فيلمنامه نويسى خلاقانه
مراحل فيلمنامه نويسى خلاقانه!
ايا شما از اندسته فيلمنامه نويس هايى هستيد كه هرروز مى نويسيد؟ايا براى نوشتنتان طرح و برنامه مشخصى داريد؟يا اينكه هر فيلمنامه را طورى مى نويسيد كه پندارى اولين فيلمنامه شماست؟ چقدر به مراحل نوشتن خود فكر مى كنيد؟ در پاسخ به اين سوالات بيشتر فيلمنامه نويسان مى گويند كه انها هرروز زمان معينى را صرف نوشتن مى كنند و هر روز مقدار معينى به فيلمنامه اضافه مى كنند.يا فقط يكروز در هفته تمامى ارتباطات خود را قطع مى كنند و با تمركز كامل بر قصه اى كه در ذهن دارند، انچه را در عرض هفته فكر كرده اند، يكباره به روى كاغذ مى اورند. به عقيده من مراحل خلق يك قصه به معناى انست كه بجاى فكر كردن به اينكه "چگونه" و " كى" بنويسيم به اين بيانديشيم كه "چرا" مى نويسيم! وقتى به اين "چرا" جواب داديد يك قدم به عقب برگرديد و به شيوه هايى فكر كنيد كه قبلا برايتان كارساز و مفيد بوده است ، علل كاركرد برخى شيوه ها و همچنين دلايل مفيد نبودن بعضى را در مورد خودتان، پيدا كنيد. خيلى خوبست كه مصاحبه ها و تجربيات ديگر نويسندگان (شامل فيلمنامه نويسان، داستان نويسان و حتى شعرا) را مرور كنيد و موارد تازه اى را بياموزيد. "Scott Myers" فيلمنامه نويس و صاحب وبلاگ در مورد فيلمنامه نويسى فورمولى را به كار مى برد و كاركرد ان را در موفقيت فيلمنامه نويس ها ضمانت مى كند . اين فورمول "١،٢،٧،١٤" است و رمزگشايى اش به اين ترتيب است كه فيلمنامه نويس بايد هفته اى ١ فيلمنامه بخواند، هفته اى ٢ فيلم ببيند، هفته اى ٧ صفحه بنويسد و هفته اى ١٤ ساعت براى بسط داستان و شكل دادن به شخصيت هاى داستانى وقت بگذارد! من وقتى بعنوان نويسنده كارم را شروع كردم ، نظم و ترتيب در نوشتن را بسيار مفيد يافتم و بنا به اصولى كه براى خودم وضع كرده بودم هرروز مقدار معينى مى نوشتم.بعد از گذشت يك دهه اين عادت را كنار گذاشتم چون به اين نتيجه رسيدم كه هرروز نمى توانم قطعه اى رضايتبخش بنويسم بنابراين تصميم گرفتم در روزهايى كه حس مى كنم نوشته قابل قبولى ارائه نخواهم داد بجاى نوشتن ، همان زمان را صرف تفكر درباره قصه كرده ، نقاط ضعف و قوت نوشته ام را پيدا كنم! تند تند هر نكته اى را كه درباره داستان به فكرم مى رسيد و ممكن بود به بهبود داستان كمك كند، يادداشت مى كردم تا در بازنويسى مورد استفاده قرار دهم. اين روش هنگامى كه نمايشنامه مى نويسيم بسيار راحت تر است چون نمايشنامه ها در يك صحنه واقع مى شوند، صحنه هايى با ابعاد مشخص ! اما هنگام نوشتن فيلمنامه استفاده از اين روش كمى سخت تر است، (يا لااقل براى من اينطور است) چون وقتى فيلمنامه مى نويسيد تمامى صحنه هاى شما مستقيما مى بايست با مجموعه اى از امكانات و بودجه مرتبط باشد. در دوره فعلى كارم شايد فقط سالى يكبار بتوانم با يك خط داستانى جالب توجه به شركت هاى تهيه فيلم مراجعه كنم. من براى اينكه فيلمنامه هايم با دردسر كمترى براى ساخت مواجه شوند بيشتر به فيلمنامه هاى كم خرج و تهيه كنندگان مستقل فكر مى كنم و همينطور امكان ساخت را در حد استوديوى فيلمبردارى در نظر مى گيرم. بديهى است،ان دسته از فيلمنامه نويسانى كه در ابتداى راه خود هستند با اين ظرايف كار اشنا نيستند يا خود را مقيد به رعايت اين اصول نمى دانند كه خيلى هم بد نيست چون گاهى يكى از همان تازه كارها و فيلمنامه هاى پرخرجى كه مى نويسند راه خود را به سوى فهرست "الف" در فيلمنامه نويسى باز مى كنند و ناگهان سيرى صعودى را در مسير كار خود مى پيمايند، پس خود را محدود نكنيد، شايد شما هم يكى از اين گروه خوش اقبال باشيد! كافيست كه يكبار گلوى تهيه كننده اى پيش قصه شما گير كند، انوقت با خيال راحت تمام كارهاى ديگرتان را كنار بگذاريد و يكسال تمام و سر فرصت روى قصه و تبديل ان به فيلمنامه كار كنيد. با تمام اين اوصاف اكثريت قريب به اتفاق نويسندگان، رعايت نظم روزانه را بهترين روش ورزيدگى در فن نويسندگى مى دانند و تعداد اندكى هم مثل من امادگى خود را با فعاليت ذهنى مداوم تا كسب رضايت از انچه نوشته اند، حفظ مى كنند. در كتابى كه "William Goldman" در مورد تجارب خود در زمينه فيلمنامه نويسى منتشر كرده است به مطلب جالبى اشاره كرده كه" ... درحاليكه رمان نويسان و شاعران با ارائه هر كار تازه اى گامى بلندتر بطرف قله موفقيت در حرفه خود برمى دارند فيلمنامه نويسان بعد از دومين يا سومين فيلمنامه موفق خود ، تا مدتى در جا مى زنند و اين تازه بشرطى است كه پسرفت نداشته باشند!" اين عقيده تا اندازه اى حقيقت دارد و بيشتر از ان، غم انگيزست! براى همين و بخاطر جلوگيرى از بروز چنين توقفى بايد مدام در حال رقابت با خودمان باشيم و اهداف والاتر و مدارج بالاترى را مد نظر داشته باشيم كه در دام تكرار خودمان اسير نشويم. مى توانيم همزمان به دو يا سه پروژه فكر كنيم تا ذهنمان فعال باقى بماند و پروژه اى را انتخاب كنيم كه مطمئنيم به بهترين نتيجه منتهى خواهد شد. فراموش نكنيم همانطور كه ما بعنوان فيلمنامه نويس اثار ديگر فيلمنامه نويسان را نقد و بررسى مى كنيم، نويسندگان ديگر و همچنين مخاطبين ما در سالن هاى سينما، اثرى را كه خلق كرده ايم نقد كرده و مورد كنكاش قرار خواهند داد! من در كار خودم به اين نتيجه رسيده ام كه اگر زمان نوشتن فيلمنامه اى دچار احساس خود سانسورى شدم ، آن را كنار بگذارم و به فيلمنامه ديگرى بپردازم ، هنگام مراجعه دوباره براى ادامه كار با صداقت بيشتر و حس بهترى خواهم نوشت! بر اساس تجربه مى گويم كه اثرى كه با صداقت اميخته باشد ارتباط صميمانه ترى با مخاطب پيدا خواهد كرد و موفق تر از يك اثر تكنيكى فاقد احساسات شخصى خواهد بود. يك نويسنده بايد شرايطى را فراهم كند كه هرگز ارتباطش با نوشتن قطع نشود وگرنه گم مى شود و ناگهان مى پژمرد!
برگردانده به فارسى از مقاله نوشته شده توسط "Fiona Wheeler" در نشريه "LA Screenwriter" ٥ ژوئن ٢٠١٥